میخوام درمورد یکی از مسخره ترین داستانام بنویسم

اسمش صخره مر مر» ئه.

درمورد دو تا دوسته که اسماشون رو هم یادم نمیاد:|

توی کتاب هایی که میخونن درمورد یه صخره جادویی، توی یه سرزمین جادویی، چیزایی میخونن.

توی اون سرزمین همه چیز خارق العاده س.

مثلا درختای صورتی و از این جور چیزا:|

وقتی به بزرگتر هاشون درمورد این سرزمین حرف میزنن، اونا بهشون میگن اینا فقط یه داستانه و همچین جایی وجود نداره.

اما

اونا میرن پی ماجراجویی و اون سرزمین رو پیدا میکنن.

البته قبلش نا امید میشن و اینا ؛بعد یه بار یکی از اونا، نقشه اونجا رو پیدا میکنه و بعد میرن پی ماجراجویی.

کل داستان درمورد پیدا کردن اون سرزمینه و اتفاقاتی که توی راه می افته.

همین بود.

شاید داستانش براتون جالب باشه(که برای من اصلا نیست:||||||) ولی طوری که نوشتمش خیلی بد شد. البته کامل ننوشتم.

 

 

مثل ماه

مسخره ترین داستانی که نوشتم!!

درمورد ,سرزمین ,یه ,توی ,پیدا ,اون ,میرن پی ,پی ماجراجویی ,مسخره ترین ,رو پیدا ,یکی از

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ervi انگیزان مردی تنها وخسته اززمونه ثبت شرکت مطالب اینترنتی رد پای دوست مجنون مست ( دل نوشته های ادبی و هنری حسن بنی عامری : داستان نویس ) اجناس فوق العاده طراحی وبسایت در کل ایران / سئو حرفه ای سایت آیدا خشنودی فرد- کیوکوشین کاراته